غزل
درشب تاریک وسکوت ،
پیدایت کردم
درآسمان ملول دلم ،
صدایت کردم
میان دستم نگاه آبی ماه بود و ،
یک جرعه امید
دلم زنا امیدی ،
بر نجهید
تمام شب میان سینه ی من ،
ستاره درخشید در دیده من
بیادعشق ،
سروسامان گرفتم
امان از دیده و ،
این دل من
هرآنچه دیده دید ،
یاد تومی کرد
هوس دورازغلام و ،
یاد تومی کرد
غ..ر..آ
[ یکشنبه 96/6/5 ] [ 9:11 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]